الگویی برای تحلیل حملات اسرائیل به زیرساختهای جمهوری اسلامی

اردلان فرجی
تحلیلگر سیاسی
در طبیعت، شکارچیانی وجود دارند که شیوهای صبورانه و زیرکانە برای شکار انتخاب میکنند. کومودور، این مارمولک غولپیکرکە در زبان محاورەای بە آن “اژدها” هم گفتە می شود، یکی از نمونههای بارز چنین استراتژیای است. این جانور، با استفاده از دندانهای تیز و بزاقی مملو از باکتریهای کشنده و نوعی زهر ضد فشار خون، طعمهاش را زخمی میکند، اما نمیکشد. طعمه، گرچه در ابتدا میگریزد، اما بدنش رفتهرفته تحلیل میرود؛ تب میکند، فشار خونش پایین میآید و سیستم ایمنیاش فرو میپاشد. سپس، کومودور در زمانی که طعمه ناتوان و ضعیف شده است، بدون مقاومت آن را میبلعد.
از قضا، این الگوی رفتاری، شباهتی شگفتانگیز به راهبرد نوین امنیتی و نظامی اسرائیل علیه جمهوری اسلامی دارد؛ بهویژه در قالب عملیاتهایی نظیر «طلوع شیران» که در ۱۲ روز با شدت و دقت بیسابقهای زیرساختهای نظامی، امنیتی و هستهای جمهوری اسلامی را هدف قرار داد. این حملات، هدفی استراتژیک و بلندمدت را دنبال میکنند: تضعیف گامبهگام یک تهدید وجودی، بدون درگیر شدن در یک جنگ تمامعیار.
اما توفق عیان نیروی هوای ارتش اسرائیل و بە تعبیری زدن یک اتوبان هوای بر فراز آسمان ایران بدون کمترین مزاحمت پدافندهای سپاە پاسداران شاید اسرائیل را ترغیب کند، در شراطی کە جمهوری اسلامی در وضعیت بەمراتب ضعیفتری از قبل قرار دارد، حملە و حملات بیشتری بە جمهوری اسلامی داشتە باشد کە این شاید پلن بی اسرائیل باشد.
شکار زخمیشده
در مقایسه با جنگهای متعارف، آنچه در این ۱۲ روز اتفاق افتاده است، بیش از آنکه هدفش نابودی فوری باشد، معطوف به وارد کردن زخمهایی عمیق و سیستمی است؛ زخمهایی که بهمرور موجب تحلیل و فرسایش ساختار دفاعی جمهوری اسلامی شدە و بیشتر نیز خواهند شد. مراکز فرماندهی سپاه، تأسیسات مرتبط با صنایع موشکی، ایستگاههای شنود، دانشمندان و حتی مراکز زیرزمینی مرتبط با فعالیتهای هستهای، هدف حملات دقیق و مرگباری قرار گرفتند.
در چارچوب راهبردی عملیات دوازدهروزه “طلوع شیران” که میتوان نویسندە آن را «شکار کُومدور» تعبیر می کند ارتش اسرائیل به زیرساختهای نظامی، امنیتی و هستهای جمهوری اسلامی، همراه با هدف قرار دادن و از میان برداشتن دهها تن از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، با برهم زدن توازن درونی مافیاهای قدرت در سپاە بهوضوح با هدف تضعیف تدریجی و آمادهسازی شرایط برای ضربهی نهایی طراحی شدهبود. این ضربات نهتنها ساختار عملیاتی رژیم را با اختلال مواجه کرده، بلکه شکافها و اختلافات ایدئولوژیک و منافع درونی میان باندهای مافیایی درون سپاه را نیز تشدید کرده است. باندهایی چون خوزستانیها، اصفهانیها و مشهدیها که سالها در تمام لایههای قدرت از اقتصاد و سیاست تا امنیت و فرهنگ نفوذ داشتهاند، حالا با از دست دادن برخی از چهرههای کلیدی و پدرخواندههای خود، با بحرانی درونی روبهرو شده و بیشتر خواهد شد. و این روند، رژیم جمهوری اسلامی را بیش از پیش در مسیر زوال و تضعیف قرارد دادە و راە را برای حملە نهایی هموارتر می کند.
بالاتر از همە این موراد بە قدرت و فصل والخطاب بودن خامنەایی پایان داد. اگرچە بیش از سە هفتە خامنەی بە همراە همسر و چهار فرزندش بە یک مخفیگاە در عمق ٩٠ متری در زیر زمین در لویزان تهران (اطلاعات مطابقت دادە شدە) با بیماری افسردگی پناە بردە و حضور چند دقیقەای بیرون آمدنش برای شرکت در عزاداری و دستاوردسازی طرفداران این رژیم از خودی نشان دادن خامنەای آشکار است کە جمهوری اسلامی بە دوران بعد از خامنەای وارد شدە کە این شاید همان “زهر کاهش فشارخون رژیم جمهوری اسلامی” باشد.
با تمام این اوصاف هرچند جمهوری اسلامی واکنشهایی شدید و نمایشی از خود نشان داده و خواهد، اما روند تحلیل توانایی آن آغاز شده است.
این رویکرد را میتوان نوعی «زهر تدریجی» دانست، درست همانند کاری که کومودور با طعمهاش میکند. لازم بە یادآوریست کە فرایند بازپروری و بازسازی ساختار آسیبدیدۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در کل نظام جمهوری اسلامی در پی سلسە ضربات سنگین نظامی ١٢ روزە با مجموعهای از موانع جدی و درهمتنیده مواجه خواهد بود. نخست، حذف فیزیکی فرماندهان کلیدی و چهرههای محوری، موجب ایجاد خلأ رهبری و اختلال در انسجام و هماهنگی درونسازمانی میگردد. دوم، تخریب زیرساختهای لجستیکی، ارتباطی و اطلاعاتی، روند سازماندهی مجدد را بهشدت کند، پرهزینه و شکننده خواهد کرد. علاوه بر این، تضعیف روحیۀ نیروها و سلب مشروعیت روانی-اجتماعی از بدنه سازمان، ظرفیت و کارآمدی بازسازی را بهطور چشمگیری کاهش میدهد. در کنار این موانع، فشارهای سیاسی داخلی و خارجی، و نیز نگرانی دائمی از تکرار حملات و همچنین غیبت محسوس و معنادار خامنەای در روزهای جنگ و بعد از جنگ کە باطن شخصیت ترسو و بزدلی او را بە نمایش گذاشت کە دیگر آن کاریزماتیک گذشتە را برای زیردستانش ندارد، فضای لازم برای احیای ساختار آسیبدیده را بهشدت محدود میسازد نهایتاً، در صورت نفوذ اطلاعاتی موفق از سوی ارتش اسرائیل، هرگونه تلاش برای بازسازی، در معرض تهدید مداوم و هدفگیری مجدد قرار خواهد گرفت؛ موضوعی که در میانمدت میتواند به تضعیف بیشتر ساختار قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی و افزایش آسیبپذیری آن از سوی تهدیدات داخلی و خارجی منجر گردد. این درحالی است کە تمام بحرانهای گذشتە قبل از این جنگ نیز بر پیکر این رژیم سنگینی می کند؛ از بحران مشروعیت و وضعیت معیشت مردم و ناکارامدی و فساد ساختارمند سیستماتیک و… مطالبەگری و اعتراضات مردم آتش زیر خاکستر است.
هویداست اسرائیل در پی آن نیست که در یک رویارویی کلاسیک و پرهزینه، وارد جنگی گسترده و کلاسیکی شود؛ بلکه با مجموعهای از ضربات متمرکز و تاثیرگذار سعی در از بین بردن تهدید وجودی جمهوری اسلامی دارد کە همیشە این کشور(اسرائیل) و مردمانش را بە حذف از نقشە جهان کردە است، شرایطی را ایجاد میکند که جمهوری اسلامی، بدون آنکه کاملاً نابود شود، توان بازیابی، بازدارندگی و پاسخ مؤثر را از دست بدهد.
الگوی گذشته نچندان دور
این شیوه در تاریخ معاصر منطقه بیسابقه نیست و در جریان جنگ اول خلیجفارس، ائتلافی به رهبری آمریکا با بهرهگیری از نیروی هوایی در سال ١٩٩١ زیرساختهای نظامی عراق را در هم کوبید، بدون آنکه وارد جنگ زمینی گسترده شود. این تضعیف تدریجی، در نهایت زمینه را برای سرنگونی رژیم صدام حسین در سال ۲۰۰۳ طی تنها دو هفته عملیات نظامی هموار کرد.
بهطور مشابه، میتوان تصور کرد که اسرائیل نیز با عملیاتهای محدود و حسابشده، در پی ایجاد همان وضعیت در ایران است؛ بهویژه در شرایطی که جمهوری اسلامی با بحرانهای متعدد داخلی، فشارهای اقتصادی و شکافهای سیاسی روبهرو است. هر حمله، نوعی «زخم عمیق» است؛ و هر زخم، هزینهای است که سیستم دفاعی و سیاسی جمهوری اسلامی ناچار به پرداخت آن است.
فرسایش از درون
تأثیر این حملات تنها در بُعد نظامی نیست؛ بلکه در سطح روانی و سیاسی نیز، نشانههایی از تزلزل در تصمیمگیری و واکنش دیده میشود. دستگاه امنیتی رژیم، که تا دیروز خود را نفوذناپذیر معرفی میکرد، اکنون آشکارا نشان داده که آسیبپذیر و ناتوان است. گسترش بدبینی در لایههای میانی سپاه، تردید در نهادهای تصمیمگیر و حتی سرایت اضطراب به سطح جامعه از نشانههای این فرسایش چندوجهی است.
در این میان، اسرائیل با هوشمندی تمام از ابزارهای جنگ سایبری و یا بە تعبیری جنگ روایت، عملیات دقیق پهپادی و ویرانگر در عمق خاک ایران استفاده کرده تا بیآنکه وارد فاز جنگی کلاسیکی شود، چرخش استراتژیک رژیم را ناممکن کند.
شکار آرام، مرگ قطعی
استعاره کومودور، نهفقط توصیفی شاعرانه، بلکه تحلیلی واقعگرایانه از دکترین پنهان اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی است. زهر این دکترین در کوتاهمدت ممکن است با خشم و خشونت از طرف رژیم علیە مردمش همراه باشد، اما در میانمدت (تا سال ٢٠٢٧) و بلندمدت (٢٠٣٠) جمهوری اسلامی را به نقطهای خواهد رساند که توان ایستادگی، مقاومت و حتی بقا را از دست میدهد. قطع بازوهای پروگسی این رژیم در منطقە و عقب راندن برنامە هستەای اش نمی تواند آرامش خیال را بە اسرائیل و مردمش ببخشد بنابراین اسرائیل ناچار بە ریشەکن کردن تهدید وجودی علیە مردمش می باشد، اما باتوجە بە توانایی محدودش، این منطقی ترین و بەصرفەترین روش برای از میان برداشتن همیشگی این تهدید وجودی باشد.
شاید روزی همانگونه که از جنگ اول خلیج بهعنوان آغاز پایان رژیم صدام یاد می شد، از «طلوع شیران» بهعنوان اولین گام جدی برای پایان جمهوری اسلامی نام بردە شود؛ همانگونه که کومودور، در سکوت و صبر، کار طعمهاش را تمام میکند.

دیدگاهتان را بنویسید